درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(4)
درجات گناه، تاوان و پَتِت در دين زرتشتى(4)
جمع بندى و نتيجه (تاوان گناه و سودجويى هاى مغان)
1ـ چگونگى آيين دادرسى و اجراى قوانين ونديداد در دين مزديسنا، هر چند نامشخص و مجهول است، امّا مى توان گفت كه كليه مسايل فقهى و شرعى، صادركردن حكم در گناهان و تعيين حدود و كفاره آن، حل اختلافات و دعاوى، نظارت بر فتواهاى صادره و اجراى حدود شرعى و اخذ حقوق مربوط به آن، همهوهمه توسط دو نوع قاضى شرع (شخص روحانى يا مردان اشو) صورت مى گرفت: يكى موسوم به رَتو (اوستا: ratu، پهلوى: rad) و ديگرى سْرَوشاوَرِز (اوستا: sraos§a¦-var zپهلوى: sro¦s§a¦warz).
رَتو ـ در نزد مغان از درجات و مناصب بزرگ روحانى است و در مسند قضا و داورى از جايگاه ويژه اى برخوردار بود. رَتو به معنى داور دادگاه ايزدى،[66] كه در موارد مقتضى قضاوت و داورى در امور شرعى، صادر كردن حكم و تعيين حّد گناه، تعبير و تفسير قانون ضد ديو (ونديداد) جملگى به وى محول است. مقام و اختيارات رَتو تا آنجاست كه بنابر ونديداد (26/5) وى مى تواند يك ثلث (يك سوم) از كيفر گناهِ گناهكاران را تخفيف داده و ببخشد.
سْرَوشاوَرِزَ ـ از آنها مى توان با عنوان كلىِ مجريان قوانين ونديدادى ياد كرد. در هر محكمه پس از داورى توسط رَتو و صادر شدن حكم و تعيين حّد گناه، عده اى از موبدان تعليم ديده موسوم به سروشاورز، كه هميشه در دستانشان تازيانه سروشوچَرَنَ بود، انجام و اجراى احكام صادره را به عهده داشتند. از وظايف اين موبدان مى توان به نظارت بر اجراى مراسم دينى و حفظ نظم عمومى، اجراى انواع حدود شرعى چون شلاق زدن، و اعدام هاى گوناگون در گناهان مرگ ارزان را نام برد.[67]
2ـ اين نكته قابل ذكر است كه تاوان و يا كفاره گناهان در ونديداد، همه جا منحصر به تازيانه نيست، بلكه در بعضى موارد مثلا نزديكى با يك زن دشتان و يا گناه كشتن يك سگ آبى (كه توضيحاتى درباره آن در پاورقى صفحات قبل گذشت)، گناهكار علاوه بر تحمل رنج تازيانه هاى بى شمار، بايد كارهاى نيك بسيارى از قبيل: دادن نذورات به معابد (كه زير نظر مغان و دستوران اداره مى شد)، كشتن ده ها هزار جانور موذى و زيانبار، تقديم هدايا به مردان اشو يا مقدس و روحانى (كه فهرست عجيبى از اين هدايا در ونديداد، فرگرد14 بند7 به بعد ذكر شده و ما در تذكر4 به آنها اشاره خواهيم كرد)، و غيره انجام مى داد تا شايد بتواند تاوان گناه سنگينى كه مرتكب شده است بپردازد.
3ـ در هيچ جاى ونديداد مستقيماً به جرايم نقدى اشاره نشده، امّا هميشه و در همه گناهان مجازاتها و تازيانه هاى اسپَههِ اِشترا و سرَوشُوچَرَنَ قابل خريد و تبديل به جرايم نقدى بوده است. هر ضربه تازيانه را گناهكار مى توانست به بهاى يك استير يا يك ستير (معادل شش درهم و نيم و به روايتى چهار درهم) بازخريد كند. گناهانى كه 200 ضربه تازيانه حد شرعى آن بود، در اوستا به لفظ تنافور (تناپوهل) ناميده شده و در شمار گناهان بسيار سنگين قرار دارد، و جزاى نقدى آن معادل 300 استير بوده است. اگر هر استير را معادل چهار درهم (يعنى حداقل بهاى ارزى آن) در نظر بگيريم، كيفر گناه تناپوهل 200 تازيانه است، معادل با 1200 درهم مى شود كه در آن زمان ثروتى عظيم محسوب مى شده است. با اين حساب كيفر كشتن يك خارپشت (جوجه تيغى) و يا نزديكى با زن دشتان، كه كيفر آن يك هزار تازيانه باشد، معادل با شش هزار درهم، و همچنين كيفر گناه كشتن يك سگ آبى كه ده هزار تازيانه است، با شصت هزار درهم برابر خواهد بود.[68]
و اين يكى از منابع متنوع درآمد مغان بود كه به گناهكاران اجازه مى داد تا با خريد اسناد بخشش از حوزه قضايى موبدان خود را از حدود شرعى و انواع مجازاتها رهايى بخشند. اين در صورتى بود كه گناهكار مى توانست بهاى تاوان را بپردازد وگرنه وى بايد در ازاى كفاره گناهانش همچون بردگان بر روى زمين هاى زراعى، املاك و مستغلاتِ وابسته به موبدان ودستوران به كار مى پرداخت و بيگارى مى كرد تا زمانى كه كاملا با تأييد موبدان از اثراتِ آلوده آن گناه پاك و تطهير مى شد (مسلماً در چنين شرايطى اصلا به نفع موبدان و مغان نبود كه گناهكار به سرعت از اثرات گناهانش پاك شود!!). شايد به همين دليل باشد كه در سرتاسر ونديداد، قانون گذاران شرعِ ونديدادى، براى هر خطاى كوچكى، تاوان هاى سنگينى در نظر گرفته اند.
4ـ به جرأت مى توان گفت هرگاه كسى فرگرد14 ونديداد را به درستى مطالعه كند و براى گناه كشتن يك سگ آبى، اينهمه احكام و تاوان هاى جورواجور ببيند، اولا دچار اين شك و ترديد مى شود كه به قول دارمستتر «آيا قوانين ونديداد در زمان خود واقعاً مورد عمل و اجرا قرار مى گرفته و يا صرفاً مقررات نظرى بوده است».[69] و ثانياً اگر اجرا مى شده (كه بسيارى از مستندات تاريخى مؤيد اين نظر است)، آيا اثرات اين قوانين و اجراى آنها جز انباشتن ثروت براى مغان و بهره كشى از عوام مردم نتيجه اى ديگر داشته است يا خير. با مطالعه در احكام و فتاوى موبدان به ويژه مطالب مطرح شده در فرگرد14 ونديداد مى توان به نتايج روشن ترى رسيد. امّا دادن نظرى قطعى و رسيدن به نتيجه نهايى و پاسخ پرسش هايى چون: آيا انجام چنين كارهايى واقعاً تاوان يك گناه است يا چيز ديگر، ميزان اثرات اين قوانين بر اشخاص گناهكار، و يا تا چه حدودى اجراى قوانين ونديدادى توسط موبدان از انجام گناهان پيشگيرى مى كرد و غيره و غيره را به عهده خوانندگان محترم وامى گذاريم.
با مرورى گذرا بر مجازات هاى كسى كه آلوده به گناه كشتن سگ آبى است مى بينيم كه چنين شخصى علاوه بر خوردن 10000 تازيانه اسپهه اشترا و 10000 تازيانه سروشوچرن (در صورت اجراى اين حكم، احتمالا در دفعات متعدد اين تازيانه ها زده مى شد)، گناهكار مى بايست ده هزار هيزم براى آتش اهورامزدا برده و ده هزار برسم ويژه آيين كند.[70] همچنين كشتن ده ها هزار انواع جانوران موذى (خرفستر) بر عهده شخص خاطى و گناهكار مى باشد. امّا نكات اصلى و احكام عجيب تر و قابل توجه در مطالب بند8 به بعد فرگرد14 قرار دارد كه نظرى به آنها خواهيم داشت:
الف) شخص گناهكار بايد براى آمرزش روان تمام اسباب و لوازم مورد نياز و مربوط به انجام مراسم دينى براى آثرَوَن (اوستا: a¶aurvan يا a¦¶ravan، پهلوى: a¦sro¦n) (موبد روحانى نگهبان آتش در آتشكده) را به مردان اشو (موبدان و مردان مقدس) به عنوان كفاره بدهد (8/14). توجه به تصريح در صيغه جمع يعنى واگذارى اين جرايم نقدى براى مردان اشو كه در همه اين بندها تكرار مى شود، قابل تأمل و دقت مى باشد.
ب) گناهكار مى بايست كليه لوازم و ساز و برگ يك مرد سپاهى و جنگى اعم از نيزه، كارد (شمشير)، گرز، كمان، زين، فلاخن، زره، سپر و غيره را به عنوان كفاره به مردان اشو بدهد (9/14)؟!
ج) گناهكار بايد تمام لوازم و اسباب مورد نياز يك كشاورز ـ شبان و يك مرد برزگر را به مردان اشو به عنوان كفاره گناه بدهد (11ـ10/14). اين ابزارها عبارتند از: يك عدد خيش با يوغ، يك عدد اسباب گاو رانى، دوهاون سنگى، يك عدد آسياب دستى براى آرد كردن گندم و يك بيل؟!
د) او بايد يك نهر (جوى) آب، يك قطعه زمين حاصلخيز و مرغوب به اندازه اى كه آبِ دو جوى براى آبيارى آن كفايت كند و آب تا دورترين نقاط آن پيش برود، براى مردان اشو فراهم كند (13ـ12/14)؟!
هـ) او بايد يك خانه اربابى با گاوستانى (طويله) داراى نُه پرچين، نُه حصار، نُه نوع علوفه را جهت كفاره گناه به مردان اشو بدهد. خانه بايد داراى دوازده راهرو در قسمت بالا و نُه راهرو در قسمت وسط و شش راهرو در قسمت پايين باشد. او همچنين بايد يك رختخواب خوب با لحاف و بالش به مردان اشو و پاك بدهد (14/14)؟!
و) مرد گناهكار موظف است كه دختر باكره، جوان و سالم خود را با جهيزيه و نقدينه اى از زيورآلات زينتى و طلاجات براى مردان اشو به ازدواج دهد. البته اين دختر بايد خواهر پانزده ساله خود را نيز همراه گوشواره (جهيزيه) براى مردان اشو بياورد (15/14)؟!
ز) همچنين اين مرد موظف است هفت رأس رَمه ريز در دوبار به مردان اشو و نيكوكار تقديم كند. او بايد هفت عدد سگ در دوبار پرورش دهد ـ او بايد هفت عدد پل روى آب در دوبار بنا كند. او بايد نُه عدد باغ خرابه در دوبار تعمير و مرمت كند. او بايد نُه عدد سگ را كه در پوست يا گوش گرفتار كك و شپش و همه ناخوشى هايى كه به تن سگ روى مى آورد، پاك كند و درمان بخشد. او بايد نُه مرد نيكوكار را در دوبار به خوراكى سير از گوشت، نان و شراب اطعام كند (17ـ16/14)؟![71]
5ـ درباره اين سؤال كه آيا قوانين ونديدادى در زمان خود واقعاً اجرا مى شده و يا صرفاً جنبه نظرى داشته، ميان پژوهشگران و اوستا شناسان اختلافاتى وجود دارد. امّا بيان اين اختلافها و نظريات در اينجا مقدور نيست ولى براى نمونه نظريات يكى از بزرگترين اوستا شناسان يعنى دارمستتر را بازگو مى كنيم. وى مى گويد: «از مطالعه در مدارك و مستندات ايرانى و غير ايرانى معلوم مى گردد قسمت عمده از اين قوانين ونديداد در زمان خود به موقع اجرا گذارده مى شد. استرابون نقل كرده است كه هر كس آتش يا آب را آلوده و ناپاك مى كرد به مجازات اعدام محكوم مى شد.[73]
آرى، قوانين نظرى نه تنها در بعضى موارد وسيله سخت گيرى قضات بود بلكه اكثراً اجراى احكام و قوانين ونديدادى توسط مغان و موبدان در ميان مردم وسيله اى براى سود جويى، ايجاد رعب و وحشت، سخت گيرى و فشار و بالاخره تثبيت قدرت و تسلط ايشان بر عموم مردم بوده است. در دين مزديسناى رايج در زمان ساسانيان، فرمانبردارى از دستوران، از اصول دين و تأكيدى مؤكد براى همگان بود. هر گاه كسى از اين اصل منحرف مى شد كافر، و سزاوار شديدترين كيفرها يعنى مرگ بود. منكر يا بَد دين nakkiragar(پهلوى: nakkâ¦ra¦) كسى است كه از دستورى پيروى نكند و چنين شخصى اَسْروشدار a-sra¦s§da¦rيعنى بدون سردار و راهنماست و بنابر شايست ناشايست (بخش12، بند2) روان وى از پل چينود نگذرد و به بهشت نرسد. در صددر نثر، در8، در اين باره آمده:
«اين كه دين به دستور بايد داشتن، و فرمانبردارى از دستوران بكردن و هر كارى كه كنند به دستورىِ ايشان كنند. كه در دين پيداست كه اگر چندانى كرفه بكنند كه برگ درختان و ريگ بيابان و قطره باران كه نه به فرمان دستوران كنند و بى خشنودىِ ايشان كنند، هيچ كرفه به روان او نرسد و كرفه كه كرده باشند، پاداش گناه يابند. (چنين كس) تازنده باشد، او را اَشو نشايد گفتن; و چون بميرد به بهشت نرسد و هيچ امشاسفندى به نزديك او نشود. و او را از دست ديوان و اهريمن رها نكنند و از دوزخ رهايى نيابد. چه كار كرفه آن گاه به روان رسد كه به دستورىِ دستورانِ دين آگاهان كنند و ده يك ايشان از آن كرفه بدهند».[74]
به طور كلى مغان با رواج افكارى از اين قبيل، با اقتدارى كامل بر كليه امور مردمان از زمان تولد تا هنگام مرگ نظارت داشتند.[78] درمان انواع بيماريها و حتى سرپرستى در امورى چون ازدواج و طلاقها، انجام معاملات و امور تجارى و ثبت اسناد و رسمى كردن اين كارها بر اساس قوانين شرعى و اخذ حقوق شرعى آن، حل و فصل اختلافات و دعواهاى خانوادگى و اجتماعى و بسيارى كارهاى ديگر تماماً در اختيار مغان و موبدان كارآزموده بود و از اين طريق روز به روز بر قدرت و ثروت هاى سرشار آنها افزوده مى شد. از ديگر منابع قابل توجه در آمد مغان، عوايدى بود كه از طريق جرايم نقدى از سوى گناهكاران بخاطر نواهى دينى و انجام گناهان كوچك و بزرگ به عنوان كفاره و بازخريد گناه، به صورت پول و يا املاك و زمين هاى زراعى و خانه و ديگر مستغلات به ايشان و معابد و آتشكده ها (كه تحت امر آنها بود) پرداخت مى شد.
بر طبق مستندات تاريخى از اين راهها و با گذشت زمان در مراكز اجتماع مغان و خزاين معابد و آتشكده ها ثروت هاى هنگفتى انباشته شد كه در نيمه اول سده هفتم ميلادى، بخشى از آن توسط بيزانسى ها و بخشى ديگر توسط اعراب به غارت رفت. و نيز در سال 624 ميلادى، معبد گنزك Ganzak درآذربايجان كه احتمالا يكى از ثروتمندترين آتشكده ها و معابد ايران در آن زمان بود، توسط قيصر هراكليوس Heraklios فتح و غارت شد.[79]
با توجه به تمامى اين شواهد واحكام و قوانين مندرج در كتاب هايى چون روايات پهلوى، روايات داراب هرمزديار، مجموعه دينكرد، شايست ناشايست و ديگر منابع پهلوى كه در رأس آنها ونديداد قرار دارد، مى توان به اين مهم رسيد كه جنبه نظرى بودن اين قوانين بسيار ضعيف مى نمايد، امّا جنيه هاى عملى آنها نيز بيشتر به صورت راه هاى ثانويه انجام مى شد نه تنبيه هاى جسمانى و فيزيكى. يعنى در احكام جزايى هر چند بسيارى از كيفرها و مجازات هاى بدنى، ظاهراً به دليل تعدادِ زيادِ تاريانه ها به نظر اغراق آميز و دور از عمل مى رسد، امّا همواره تأكيد موبدان در آن زمان (با توضيحاتى كه گذشت) بيشتر بر تبديل اين كيفرها و تازيانه ها به جرايم نقدى بود نه اجراى حدود شرعى. به همين جهت آنها در تقدس و اجراى شرايع فراوان، بر قوانين پيچيده و بسيار سخت ونديدادى، اصرار و پافشارى مى كردند و از كوچكترين گناه بدون پرداخت جريمه و تاوان آن گذشت نمى كردند، تا مبادا موجبات تضعيف و از دست دادن قدرت ايشان فراهم شود. تأكيد بر اجراى اين مهم تا جايى بود كه هرگاه كسى يا گناهكارى در باز خريد تاوان گناه يا براى انجام مراسم تطهير و آيين هاى دينى، به دليل ضعف مالى نمى توانست وجوه معين و تعريف شده در قوانين موبدان را پرداخت نمايد، بر اعقاب و بازماندگانش اين وظيفه، فرض واجب بود كه تا نسل هاى متوالى و پياپى ديون وى را پرداخت نمايند.[80]
ارداويرافنامه، فيليپ ژينيو، ترجمه ژاله آموزگار، شركت انتشارات معين ـ انجمن ايرانشناسى فرانسه، 1372.
ارداويرافنامه، دكتر رحيم عفيفى، انتشارات توس، 1372.
اساطير و فرهنگ ايران در نوشته هاى پهلوى، دكتر رحيم عفيفى، انتشارات توس، 1374.
اوستا، كهن ترين سرودهاى ايرانيان، گزارش جليل دوستخواه، انتشارات مرواريد1374.
برهان قاطع، محمد حسين بن خلف تبريزى، به اهتمام دكتر معين، انتشارات زوار 35ـ1330.
بندهش هندى، تصحيح و ترجمه رقيه بهزادى، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، تهران 1368.
پژوهش در اساطير ايران، مهرداد بهار، انتشارات آگاه، 1375.
تعاليم مغان، گفتارى چند در معتقدات زرتشتيان، آرسى رنز، ترجمه دكتر فريدون بدره اى، انتشارات توس، 1377.
تمدن ايران ساسانى، ولاديمير لوكونين، ترجمه عنايت الله رضا، شركت انتشارات علمى فرهنگى، 1372.
جمله خورده اوستا، به اهتمام رستم موبد رشيد خورسند، چاپ بمبئى، چاپ سنگى.
خود پَتِتْ (=توبه خويش)، ترجمه ابراهيم ميرزاى ناظر، سازمان انتشارات فروهر، 1367.
دانشنامه ايران باستان، هاشم رضى، انتشارات سخن، 1381.
روايات داراب هرمزديار ـــ Unvala.
روايت اميد اشوهيشتان، دكتر نزهت صفاى اصفهانى، نشر مركز، 1376.
شايست ناشايست، ترجمه كتايون مزداپور، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1369.
روايت پهلوى، ترجمه مهشيد ميرفخرايى، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1367.
فرهنگ ايران باستان، بخش نخست، گزارش پورداود، نشريه فرهنگ ايران زمين، تهران 1326.
فرهنگ پهلوى، دكتر بهرام فرهوشى، انتشارات دانشگاه تهران، 1352.
قاموس كتاب مقدس، جيمز هاكس، كتابخانه طهورى، 1349.
عصر اوستا، مؤلفين اشپيگل، كيگر،...، ترجمه مجيد رضى، مؤسسه انتشارات آسيا، 1343.
ماتيكان هزار داتستان (دادهاى ايران باستان)، ترجمه سهراب جمشيد بلسارا، به كوشش احسان يارشاطر و محمد مقدم، سازمان خدمات اجتماعى، تهران 1355.
مجله هفت آسمان، شماره 20، «رشنو ـ ايزد دادگرى و آزمايش ايزدى»، تأليف سيد حسن حسينى (آصف)، ص218ـ215.
مجموعه قوانين زرتشت يا ونديداد اوستا، دارمستتر، ترجمه دكتر موسى جوان، دنياى كتاب، 1382.
مينوى خرد، ترجمه احمد تفضلى، بينا فرهنگ ايران، 1354.
وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهى ساسانيان، كريستنن، ترجمه مجتبى مينوى، پژوهشگاه علوم انسانى 1374.
ونديداد، هاشم رضى، 4جلد، انتشارات فكر روز، 1376.
هرمزد نامه، نگارش ابراهيم پورداود، تهران 1331، نشريه انجمن ايرانشناسى.
Asmussen, ges.p. Xwa¦stva¦nl¦ft, Acta Theologica Danica, copenhagen,1965.
Dastoor Hoshang Jamasp Asa, (ed.) Vendidad (Avesta Text With Pahlavi Translation), Vol. I, Bombay, 1907.
Dhabhar, E.B.N., (ed.) Saddar Nasr and Saddar Bundehesh, Bombay 1909.
Dhabhar, E.B.N., (ed.) Zand-l¦ Khu¦rtak Avistak, Bombay 1927.
Mackenzie, D. N, Aconcise Pahlavi Dictionary, London 1971.
Mary Boyce, Firoze Kotwal, Zoroastrian Ba¦j and Dro¦n, BSOAS, Vol . XXXIV, 1971, I, II.
Sanjana, D. D. P, Nirangistan, Bombay 1894.
Tavadia, j.c, S§a¦yest-ne- S§a¦yest, A pahlavi Text on Religious customs, Hamburg, 1930.
Unvala, M.R. (ed.) Darab Hormozyar's Rivayat, II vols. Bombay, printed at the British India press, 1922.
پي نوشت ها :
[65]. رَتو در اوستا به دو معنى به كار رفته: نخست به معنى وقت و هنگام; دوم به معنى داور دادگاه ايزدى كه از مناصب بزرگ روحانى در آيين مغان است. به موجب گاثاها زرتشت خود داور و رهبر ايزدى است. دريسنه 29 بندهاى2 و 6 زرتشت خود را رَتو يعنى داور از سوى خداوند جهت حكم دادن ميان گروه ها معرفى مى كند، رك: ونديداد، هاشم رضى، (2: 612ـ611).
[66]. كريستن سن درباره دستور مى گويد: «دستور، على الأظهر، درجه اعلايى داشته، لكن ما به طور يقين نمى توانيم اعمال او را تشخيص و تعيين كنيم. شايد اصح احتمالات آن باشد كه وى را يك نوع حلال مشكلات مذهبى و پژوهنده مسايل دينى دانيم كه در فقه و دانشِ دين ماهر بوده و در موارد مشكوكٌ فيها از او استفاده مى كرده اند و بالجمله به منزله مفتى و مجتهد مسلمين بوده است». وى همچنين در پاورقى اضافه مى كند كه «كلمه دستور (در فرس قديم: دَسْتبَر) به معنى وزير كه منصبى غيردينى است، نيز هستو از اين لحاظ كاملا مطابق است باكلمه Ministre»، رك: وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهى ساسانيان، ص90.
[67]. از منصب سروشاورز، كريستن سن با عنوان عجيبِ فقيه صلح ياد مى كند و نگارنده در هيچ يك از منابع چنين عنوانى را مشاهده نكردم. وى مى گويد: «از ديگر كارگزاران عاليمقام ولايتى كه جنبه قضايى داشتند، يكى سَرُوشَوَرْزْ دارى يا فقيه صلح است، ديگر دَسْتْبَرهَمْداذ»، رك: همان، ص95.
[68]. بنابر جدول مندرج تاوان كمترين گناه 5 ضربه تازيانه بوده است، و با حسابى كه در متن گذشت بهاى ارزى 5 ضربه معادل 30 درهم است. وقتى پدر بزرگان ما تعريف مى كنند كه با يك درهم يا يك ريال چه چيزهايى مى خريدند، مى توان تصور كرد كه در آن زمان اين 30 درهم خود مبلغى قابل توجه و سنگين براى بسيارى از اقشار مردم بوده است. و اين راز سر به مُهر ثروت هاى كلان موبدان و دستوران در زمان ساسانيان است. كه در تاوان كوچكترين گناهان تعداد زيادى تازيانه حكم مى كردند و با تبديل آنها به جرايم نقدى سودهاى سرشارى مى بردند.
[69]. ونديداد اوستا، ترجمه دكتر موسى جوان، ص303.
[70]. رك: آخرين گناه مندرج در جدول و توضيحات پاورقى آن.
[71]. براى متن كامل رك: ونديداد اوستا، همان، ص229ـ225; اوستا، دوستخواه (2: 823ـ819).
[72]. استرابون strabon در اين باره مى گويد: پارسيان به طرق گوناگون قربانى هايى به آتش و آب تقديم مى كرده اند; و به خصوص روى آتش چوب هاى خشك بدون پوست گذارده و آنگاه تكه هاى گوشت انتخاب شده را بر روى اين چوب ها مى گذاشتند. سپس آتش را برافروخته و آنگاه با اضافه كردن مواد سوختنى از خاموش شدن آن جلوگيرى مى كردند. آنان كسانى را كه به آتش بى حرمتى كرده ونعش هاى خود و يا هر موجود مرده و يا كثيف و ناپاك ديگرى را با آتش مى سوزانيده اند، به قتل مى رسانيدند، نقل از: عصر اوستا، ترجمه مجيد رضى، ص146ـ145.
[73]. رك: ونديداد اوستا، دكتر موسى جوان، ص303.
[74]. رك: صد در نثر و صد در بندهش، پيشين.
[75]. هر كودكى كه زاده مى شد، لازم بود طى مراسمى، در پناه يكى از خدايان يا ايزدان قرار گيرد و دستورى را به عنوان راهنما و مرجع تقليد برايش برمى گزيدند. پس از رسيدن به سن بلوغ، لازم بود شخص گزارش كار و كردارش را به عنوان اعتراف براى دستور باز گو كند. در صددر نثر، در26 آمده: «اين كه دانايان و پيشينگان گفته اند كه: چون مردم پانزده ساله شود مى بايد كه از فرشتگان يكى را پناه خود گيرد و از دانايان يكى را از داناى خود گيرد و از دستوران و موبدان يكى را به دستورىِ خود گيرد... و اگر شايست ناشايست پيش آيد، با آن دستور بگويد تا او را جواب دهد»، رك: همان، (2: 1037ـ1038); شايست ناشايست، ص166، يادداشت6.
[76]. مراسم پُرسه، همان مجلس ختم يا ترحيم براى درگذشته گان است كه ميان زرتشتيان به شكل تازه اش موردى جديد است. پيش از اين، مراسمى موسوم به مراسم سوم در عصر روز سوم و مجلسى در بامداد روز چهارم درگذشت در منزل شخص فوت شده برگزار مى شد. امّا امروزه مراسمى تحت عنوان «پُرسه» در عصر روز سوم در تالارهاى عمومى برگزار مى شود كه دوستان و اقوام درگذشته در اين مراسم «يَشتِ گاهان» را تلاوت مى كنند.
[77]. مراسم عبادت و ستايش و خواندن اوراد و اذكار در نزد مغان آنقدر فراوان و متنوع بود كه در سراسر ساعات روز، براى هرساعت ولحظه اى، فريضه اى يا ذكرى واجب بود. براى آب خوردن، عطسه زدن، كشتن جانوران موذى چون مار، مور و وزغ، دفع آفات و بيماريها، راحت زاييدن زنان، نترسيدن در شب، رواشدن حاجتها، آب زرخوردن هنگام اجراى مراسم سوگند، دفع جادو و جادوگرى، دفع انواع دردها كه به هر عضوى وارد شود، دفع خطر دزدى و در معرض سرقت قرار گرفتن، همه و همه هر يك ادعيه اى داشت كه براى دور شدن از خطرات و آفات آنها تعويذ و حِرز و يا دعاهايى نوشته مى شد. براى آگاهى از مجموعه اى از اين تعويذها و دعاها نگاه كنيد به: Ervad Edalgi Kersaspji Antia¦, Pa¦zand texts. Bombay 1909.
[78]. بنا به عقيده مغان، فضاى اطراف همگان را جن، ارواح شرير و خبيث و ديوان بدكار و زيانكار انباشته اند و اينان به بدن مردم حلول كرده و سبب ناپاكى مى شوند. مغان كار آزموده با دقت و كاردانى درطى آداب و رسوم پيچيده و طولانى بايد اين عناصر شرير و ناپاك را از بدن بيرون آورند و حق خود را تمام و كمال دريافت نمايند. اگر شخصى نداشت ودست مزد موبدان و مغ كارگزار را نمى داد و وى را راضى نمى كرد، همچنان آلوده و ناپاك باقى مى ماند.
براى توضيحات بيشتر درباره مطالب اين پاورقى و پاورقى قبل رك: ونديداد، هاشم رضى (3: 1475ـ1468) يادداشتها.
[79]. نقل از: ونديداد، هاشم رضى، (2: 692) يادداشت19.
[80]. براى نمونه در ونديداد فرگرد4 بند10ـ5 در تاوان گناه شكستن انواع پيمان ها ذكر شده است كه بازماندگان و اقرباى نزديك شخص گناهكار از سيصد تا هزار سال گرفتار گناه و پرداخت تاوان وى خواهند بود.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}